- نویسنده: اوریانا فالاچی
- مترجم: ستاره سادات آقامیری
- قطع: رقعی
- تعداد صفحه: 120
- نوع جلد: شومیز
- تحویل اکسپرس
- پرداخت آنلاین
- ضمانت اصل بودن
- ارسال به تمام نقاط
۸۹,۰۰۰ تومان ۷۸,۰۰۰ تومان
توضیحات محصول
کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد (Letter To A Child Never Born) یک رمان کوتاه از نویسنده ایتالیایی اوریانا فالاچی است که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد.
این کتاب به صورت یک نامه از طرف یک زن باردار به فرزند نامولودش نوشته شده است.
زن در این نامه به مسائل مختلفی مانند عشق، زندگی، مرگ، خدا، آزادی و تبعید پرداخته و با تضادهای وجودی خود روبرو می شود.
او همچنین به دلایل و عواقب تصمیم گیری برای سقط جنین یا تولد دادن به آن اشاره می کند. این کتاب یک اثر فمینیستی و بحث برانگیز است که به چالش کشیدن نقش های جنسیتی، حقوق زنان و مسئولیت های مادرانه می پردازد.
کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشدفریادی است از خشم نسبت به آنچه بر سر بشر آمده است، در عین حال از عشق مادر شدن نیز میگوید. کتاب کوچکی که از نخستین سطر تا انتها سرشار از احساس شادی، ترس، مهربانی، یأس، خشم، امید، افسردگی و اضطراب است.
شاید بحث اصلی اوریانا فالاچی (Oriana Fallaci) در این کتاب سقط جنین باشد، اما به طور کلی تمام دیدگاههای موجود دربارهی زن را توجیه میکند. نویسنده به سوالات ذهنیاش، که هر انسانی و مخصوصا هر زنی ممکن است در طول عمرش بارها از خود بپرسد، پرداخته است؛ همچون فرزند به دنیا آوردن، شیوهی زندگی، چگونه زیستن، زن یا مرد بودن، عدالت، عشق و…

فروش این کتاب به بیش از چهار میلیون نسخه در جهان رسیده است. از دیگر آثار اوریانا فالاچی میتوان به «زندگی، جنگ و دیگر هیچ»، «جنس ضعیف»، «اگر خورشید بمیرد»، «یک مرد» و… اشاره کرد. فالاچی در طول فعالیتهای سیاسی و ادبی خود موفق به دریافت جوایز بسیاری از جمله جایزه «آنی تیلور» مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک و نامزدی جایزه نوبل ادبیات شد.
جملات برگزیده کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد:
– من برای ماندنِ تو تصمیمم را گرفتهام: تو بهدنیا خواهی آمد و من این تصمیم را پس از دیدنِ عکسی از تو گرفتم.
– آن روزی که حوا سیب را از درخت چید، چیزی به اسم گناه متولد نشد، بلکه فضیلتی پرشکوه به اسم نافرمانی زاده شد.
– عشق همان احساسی است که در مادری هنگامِ به آغوش گرفتنِ کودکِ بیدفاع و کوچکش بروز میکند.
– آخر چگونه یک مرد که قادر به حامله شدن نیست، میتواند احساسِ زنی را درک کند که کودکی در شکمش دارد؟
– کشیش تو را متعلق به خدا، دوستم تو را متعلق به مادر و دیگران تو را دارایی کشور میپندارند.
در بخشی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد میخوانیم:
پدرت برای بار دوم تماس گرفت. صدایش میلرزید. میخواست مطمئن شود که دکتر حاملگیام را تأیید کرده است یا نه. به او گفتم که حامله هستم. دوباره از من پرسید: «کِی کار را تمام میکنم؟» من هم برای بار دوم تلفن را رویش قطع کردم، بدون اینکه به حرفهایش گوش کنم. چیزی که نمیفهمم این است که چرا وقتی زنی اعلام میکند که قانونی حامله شده است همه برایش جشن میگیرند و اگر پاکتی به دست داشته باشد، آن را برایش حمل میکنند و از او التماس میکنند که کارهای سنگین و سخت انجام ندهد و کاملاً استراحت کند. چه خوب، تبریک میگوییم، بیایید اینجا بنشینید، استراحت کنید. اما وقتی میفهمند من حاملهام، سرد و ساکت میشوند یا راجع به سقط حرف میزنند. من این را دسیسه مینامم؛ نقشهای برای جداییِ من و تو از یکدیگر. لحظاتی هم هست که احساس نگرانی میکنم، چه کسی پیروز خواهد شد؟ ما یا آنها که میخواهند من و فرزندم را از هم جدا سازند. شاید این افکار بعد از تلفن پدرت، سراغم آمده باشد، افکار تلخی که امید داشتم آنها را فراموش کنم و زخمهایی که فکر میکردم بر آنها غلبه کردهام با تلفن پدرت تشدید شدند. جراحتهایی که از گذشته بر روحِ من مانده بود و معنای عشق را برایم مبهم نموده بودند. جراحتهایم التیام یافتهاند و جای زخمها بهزحمت قابل مشاهده است، اما همان یک تلفن کافی است تا دوباره دردناک شوند. مثل دردهای کهنه که به مرور زمان تغییر میکنند.
اطلاعات محصول
محصولات مرتبط
ادبیات کلاسیک جهان
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.